بگذار قلبت آواز و ترانه اش را بخواند.. حتی اگر ذهن آن را محکوم کند.. برای مثال اگر تو در موقعیت ناراحت کننده ای قرار بگیری و شروع به آواز خواندن کنی، ذهن خواهد گفت: این کار تو درست نیست.. نباید این گونه باشی.. باید غمگین و ناراحت باشی.. این منطقی تر است.

تو به ذهن گوش نده.. فقط به آواز خواندن، رقصیدن و شادی کردن ادامه بده تا روزی حیران شوی: آن سگها دیگر پارس نمی کنند. تو آنها را پشت سر نهاده ای.

روزی که چنین شود، روز بزرگیست.. تو به کل ملحق شده ای.. بینا شده ای. عشق تو را بینا می سازد، به تو چشمهایی برای دیدن می بخشد.

برای شناخت خدا، به هوشی فراوان نیاز است.